لحظاتی مثل لحظه ای درست بعد از گرفتن یک تصمیمِ اشتباه، از شکلِ بی بازگشت یا ک مثلا غلتاندن تکه سنگ بزرگیِ ک در سر راهِ خود آسیب زیادی به همراه دارد، یا آن تلنگر کوچکی ک معلق می کند بدنت را توی سیاهی های بی اصطکاکِ فضا و بعد غلت می خوری تا ابد و دیگر راهی برای متوقف کردنت نباشد یا ک لحظاتی مثلِ اینها، ک توی صندلیِ کنار راننده فرو رفته ای و کمربند ایمنی ـت را بعد از فهمیدنِ ترمز بریدنِ ماشین طوری چسبیده ای ک آویزان است بدنت از صخره ای انگار. نفس به درونِ ریه ها حبس و مردمک چشمانت در درشت ترینِ حالت خود. یک مکثِ کش آمده، ثانیه هایی ک تیک تاک نمی کنند و تنها کش می آید مثلِ صدای خط صاف توی مانیتور کنار تختِ مردی مرده ای ک ضربانش به خط ممتد رسیده است یا محو شدنِ نگاهت درونِ ثانیه شمارِ مع بمبی ساعتی ک زمانش به انتها رسیده است. لحظه ای کوتاه برای انفجار، برای هزار تکه شدن. برای هیچوقت دگر به قبل برنگشتن. رسیدن به آن قسمت از نمودار ک رفتار شدیدی از خود نشان می دهد، یا ک ناموجود می شود.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شَهر یک نَفَره آموزشی والیبال گلهای پِیرنگ کابینت و کمد دیواری بـــــــــــــــــــوکس ایــــــــــران اهنگ جدید LORD.TM::: مرجع رباتهای رایگان تلگرامی::: وبلاگ اطلاع رسانی دبیرستان فرزانگان ملایر