از برای عقل ناقص و عدم تفکر، دیدن چیز ها و عینا تکرار کردنشان بی آنکه فکر کنیم به هیچ عواقبی. به آنکه ترس از تاریکی غریضی ـست و مثلِ زنبور ها کلنی می سازیم. به آنکه تمام داران در بد تولد بلد بوده اند از های مادرشان بنوشند و تمام پرنده های ایزوله شده ای ک توانستند بی یاد گیری لانه بسازند. از آنکه اکثر حیوانات دو پا از روی تکرار، تنها زنجیره احمقانه تولید نسل بوده اند و نسبت به آنچه باعث شده اند هیچ مسئولیتی قائل نیستند. از آنکه نمی فمهند، نسبت به درد کشیدنِ موجوداتی ک از آن ها به سبب میل جنسی مشتق شده اند مسئولیت دارند. از آنکه یک رفتار عرف و اجتماعی را با منطق به مسخره گرفتن عجیب است و نقل کننده این مصیبت را دیوانه می خوانند. از آنکه اگر بیشتر از چند روز چیزی نخورم خواهم مرد و خاک می شوم. از آنکه با چشمانی کاملا باز خیره به آیینه ای هستم ک مرا بی اهمیت و اتفاقی نشان می دهد. از آنکه هیچ از این را خویش انتخاب نکرده ام و حال ک زجر می کشم از برای آنکه اصلا هیچکدام از اینها را نمی خواهم، مردمان باز مقصر را نمی شناسند. از آنکه دهن کجی تلخ و ضعیفی هستم به زندگانی، باید من را ببخشی اما، نعمتِ ارزشمندی را ک ارزان عطایم کردی را حتا رویش نمی شاشم.
درباره این سایت